جنگ نرم در صدر اسلام

جنگ نرم در صدر اسلام
این وبلاگ در راستای تبیین جنگ نرم در صدر اسلام فعالیت می نماید.

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 12
بازدید هفته : 21
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 5167
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

 

بسمه تعالی
موضوع تحقیق:
 شیوه های عملیات روانی درجنگ خندق
گردآورنده : دانشجوی رشته مدیریت فرهنگی (جبلی)
مقدمه:
امروز جبهه عظيمي در مقابل اسلام گسترده شده است؛ چرا نبينيم؟ چرا بعضي اين جبهه عظيم را نمي بينند؟ مثل جنگ احزاب است. فرق مختلف ضداسلامي، ضد معنويت، ضد حقيقت، در مقابل اسلام دست به دست هم دادند؛ موشكافي مي كنند تا نقطه ضعفها را پيدا كنند، از آن نقطه ضعفها استفاده كنند؛ نقاط نفوذ را پيدا كنند، از آن نقاط نفوذ به ما ضربه بزنند (بيانات رهبر انقلاب در جمع كارگزاران حج/ 17 آبان 89)
- چه شرايط و ويژگي هاي در جنگ احزاب آن را مانند شرايط كنوني مي كند و نقاط نفوذ دشمن در جنگ احزاب چه بوده است؟!
غزوه خندق يا احزاب از حوادث مهم سال پنجم هجري است و چنانكه از نامش پيداست، نبردي بود كه در آن تمام قبائل و گروه هاي مختلف از دشمنان اسلام براي كوبيدن «اسلام جوان» متحد شدند. بعضي از مورخان نفرات سپاه و «كفر» را در اين جنگ بيش از ده هزار نفر نوشته اند، در حالي كه تعداد مسلمانان از سه هزار نفر تجاوز نمي كرد.
آيات هفده گانه 9 تا 26 سوره احزاب كه يكي از پرماجراترين حوادث را رقم مي زند به موضوع اصلي ترين صحنه تهاجم سپاه متحد شرك و كفر و كارشكني هاي منافقان، يهوديان و قبايل مختلف قريش و بت پرستان است مي پردازد چرا كه آنان دست به دست هم دادند تااسلام و مسلمين را نابود سازند.
انواع تهديدهاي دشمن در جنگ :
سپاه عظيم و متحد دشمن با تجهيزات بسيار و در مقابل سپاه لاغر اسلام با تجهيزات اندك براي دفع اين تهديد به پيشنهاد سلمان فارسي، در اطراف مدينه و محل ورود دشمن خندقي عظيم باعرض، طول و عمق زياد حفر شد اين اقدام امكان نفوذ دشمن به شهر وجنگ را از بين مي برد، مضاف بر آنكه اگر دشمن وارد خندق مي شد، سپاه اسلام با تير و سنگ، در همان خندق او را نابود مي كردند.
از نكات جالب توجه آن است كه در جريان حفر خندق به دليل عملكرد خوب سلمان ميان انصار و مهاجرين اختلاف افتاد و هر كدام سلمان را از خودشان مي دانستند، رسول خدا(ص) كه چنان ديد فرمود: «سلمان منا اهل البيت))
محاصره اقتصادي و تحريم
حفر خندق اگرچه دشمن را زمينگير كرد ولي خود مسلمانان و شهر را در محاصره دشمن قرار مي داد و سبب قطع راه هاي ارتباطي شد.
از يك طرف اين جنگ طبق اسناد تاريخي در سرماي شديد زمستان رخ داد دشمن به مدت يك ماه در پشت خندق منتظر ايجاد فرصت براي حمله بود و از طرف ديگر مسلمانان، قبل از جنگ همه قواي خويش را صرف حفر خندق كرده و بنابراين امكان زيادي براي انبار آذوقه نداشتند، همين مسائل و طولاني شدن زمان نبرد سبب بروز قحطي و كمبود آذوقه در شهر مدينه شد تا آنجا كه بنابر روايات، پيامبر صلي الله عليه و آله سه روز گرسنه ماند، و حضرت زهرا عليهاسلام اندكي نان خشك براي آن حضرت برد (مجمع البيان، ج 9، ص 252)
تحريم باعث شد تا منافقين زمينه اي پيدا كرده، با اين بهانه ايمان و اعتقاد مردم به خداوند و پيامبر(ص) را زير سؤال برده و كارشكني كنند.
مؤمنين راستين مي دانستند كه اين حادثه، آزمايش و امتحان الهي است؛ از اين رو بر لغزش ها خوفناك بودند و از ناتوان شدن در تحمل سختي ها به خداي قادر متعال پناه بردند و به نصرت و مدد الهي اميد داشتند. گرچه برخي مسلمانان كه تحت تأثير سم پاشي و تبليغ منافقان قرار گرفته بودند، به ياران صديق پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي گفتند: «اي اهل يثرب [مردم مدينه] اين جا جاي توقف شما نيست. به خانه هاي خود بازگرديد»؛ و از همين رو دسته اي تصميم به فرار گرفتند و در پي بهانه جويي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آمدند. قرآن از آن ها چنين ياد مي كند: «واذ قالت طائفه منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا و يستئذن فريق منهم النبي يقولون ان بيوتنا عوره و ما هي بعوره ان يريدون الا فرارا» (سوره احزاب آيه 13)؛ «و چون گروهي از آنان گفتند: اين مردم مدينه، ديگر شما را جاي درنگ نيست، برگرديد. و گروهي از آنان از پيامبر اجازه مي خواستند و مي گفتند: خانه هاي ما بي حفاظ است [ولي خانه هايشان] بي حفاظ نبود، [آنان] جز گريز [از جهاد] چيزي نمي خواستند))
خبر پيمان شكني يهود بني قريظه بر ترس و اضطراب مردم مدينه افزود. در اين ميان آنچه شايد از شمشيرهاي لشكر احزاب و حمله بني قريظه سخت تر و خطرناكتر بود سخنان وحشت آور و زخم زبانهاي منافقان بود كه از يك سو روحيه مسلمانان را با سخنان ترس آور خود تضعيف مي كردند و از سوي ديگر بانيش زبان بر دلهاي جريحه دار و مضطرب آنان نمك مي ريختند. تا آنجا كه خداوند آن روزهاي سخت و افكار گوناگوني كه مردم مسلمان را احاطه كرده بود چنين توصيف مي كند: «اذ جاؤكم من فوقكم و من اسفل منكم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنون بالله الظنونا، هنالك ابتلي المؤمنون و زلزلوا زلزالا شديدا، و اذ يقول المنافقون و الذين في قلوبهم مرض ما وعدناالله و رسوله الا غرورا» (سوره احزاب آيات 10 و 11)؛ «هنگامي كه دشمن از سمت بالا و پايين شما را درميان گرفت و چشمها خيره شد و جانها به گلوگاه رسيد و به خدا گمانها برديد، در اينجا بود كه مؤمنان امتحان شدند و به تزلزل سختي دچار گشتند. در آن وقت منافقان و آن كساني كه در دلهاشان مرضي بود مي گفتند: خدا و پيغمبرش جز فريب به ما وعده اي ندادند))
در مورد نحوه رويارويي با اين تهديد خداي تعالي به پيامبرش فرمود: «قل لن ينفعكم الفرار ان فررتم من الموت أوالقتل و اذا لا تمتعون الا قليلا» (سوره احزاب آيه 16): «بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزد، هرگز اين گريز براي شما سود نمي بخشد، و در آن صورت جز اندكي برخوردار نخواهيد شد))
((قل من ذا الذي يعصمكم من الله ان أراد بكم سوء أو أرادبكم رحمه و لا يجدون لهم من دون الله وليا ولا نصيرا» (سوره احزاب آيه 17)؛ «بگو: چه كسي مي تواند در برابر خدا از شما حمايت كند اگر او بخواهد براي شما بد بياورد يا بخواهد شما را رحمت كند؟ و غيراز خدا براي خود يار و ياوري نخواهند يافت))
دشمن مهم ترين و اصلي ترين برگ برنده خود را به صحنه فرستاد
بالاخره پس از رايزني هايي كه ميان ابوسفيان به عنوان رهبر سپاه كفر و سرداران سپاه آنان صورت گرفت، قهرمانان سپاه دشمن بعداز يك ماه بي تحركي از خندق عبور كرده و به رجزخواني و مبارزه طلبي كه نتيجه آن تضعيف روحيه سپاه اسلام بود پرداختند.
پنج نفر از جنگاوران سپاه كفر كه در بين خندق و كوه سلع (مركز سپاه اسلام) به ميدان تاختند و مبارز طلبيدند عبارتند از: 1- عمروبن عبدود 2- عكرمه بن ابي جهل 3- هبيره بن وهب 4- نوفل بن عبدالله 5- ضراربن خطاب.
وقتي عمروبن عبدود مبارز مي طلبيد به نقل از تاريخ، سپاه محمد به گونه اي بود كه گويي پرنده اي بر سر آنان نشسته است و هيچ كس براي مبارزه با وي نرفت جز علي بن ابي طالب كه شرح قهرماني اميرمومنان دراين نبرد و نحوه رجزخواني دوطرف و كشته شدن عمرو اگرچه بركسي پوشيده نيست ولي به دليل ظرافت هاي رفتاري نهفته دراين ميدان آن را از كتاب زندگاني حضرت محمد ذكر مي كنيم:
«در روايات زيادي كه در سيره حلبيه و كتابهاي ديگر نقل شده چنين است كه چون عمرو مبارز طلبيد كسي جرأت جنگ با او نكرد، جز علي(ع) كه برخاست و از رسول خدا(ص) اجازه گرفت تا به جنگ او برود اما پيغمبر به او دستور داد بنشيند، براي بار دوم عمروبن عبدود مبارز طلبيد و به عنوان سرزنش و استهزاء مسلمانان فرياد زد:
«اين جنتكم التي تزعمون ان من قتل منكم دخلها؟»
«كجاست آن بهشتي كه شما مي پنداريد، هركس از شما كشته شود داخل آن بهشت شود؟»
علي(ع) دوباره از جابرخاست و از رسول خدا(ص) اجازه خواست به جنگ او برود و پيغمبر بازهم به او اجازه نداد و فرمود: بنشين كه او عمروبن عبدود است؟
عمرو در اين باره رجزي خواند به صورت تعرض و ايراد و درحقيقت اندرزي توأم با توبيخ و ملامت بود و رجز اين بود كه گفت:
«ولقد بححت من النداء بجمعكم هل من مبارز
و وقفت اذجبن الشجاع مواقف القرآن المناجز
اني كذلك لم ازل متسرعا نحو الهزاهز
ان الشجاعه في الفتي و الجود من خير الغرائز»
يعني، «صداي من گرفت از بس كه فرياد زدم آيا مبارزي هست و درجايي كه دل شجاعان بلرزد يعني جايگاه هماوردان سخت نيرو ايستاده ام و من پيوسته به سوي جنگهاي سخت كه پشت مردان را مي لرزاند شتاب مي كنم به راستي كه شجاعت و سخاوت در جوانمرد بهترين خصلتهاست))
دراين جا نيز علي(ع) برخاست و ديگري جرئت اين كار را نكرد به تعبير تواريخ مسلمانان چنان بودند كه «كأن علي رؤسهم الطير» گويا بر سر آنها پرنده قرار داشت! كنايه از اينكه هيچ حركتي كه نشان دهنده عكس العملي از طرف آنان باشد ديده نمي شد.
علي(ع) اجازه خواست به جنگ او برود، پيغمبر فرمود: او عمرو است! علي(ع) عرض كرد: اگرچه عمرو باشد! رسول خدا(ص) كه چنان ديد رخصت جنگ بدو داده فرمود: پيش بيا! و چون علي(ع)پيش رفت حضرت زره خود را بر او پوشانيد و دستار خويش برسر او بست و شمشير مخصوص خود را به دست او داد آن گاه بدو فرمود: «پيش برو»، چون به سوي ميدان حركت كرد رسول خدا(ص) دست به دعا برداشت و درباره او دعا كرده گفت: «اللهم احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدميه))
و در روايت ديگري است كه وقتي علي دور شد، پيغمبر فرمود:
«لقد برز الايمان كله الي الشرك كله» براستي همه ايمان با همه شرك روبه رو شد.
به هر صورت علي(ع) بسرعت خود را به عمرو رسانده پاسخ رجز او را اين گونه داد:
«شتاب مكن كه پاسخ دهنده فريادت (و خفه كننده ات) آمد با عزمي (آهنين) و بينشي (كامل) و صدق و راستي كه هر رستگاري را نجات بخش است و من با اين عقيده به ميدان تو آمده ام كه نوحه نوحه گران مرگ را براي تو برپا كنم (و تو را از پاي درآورم) با ضربتي سخت كه در جنگها آوازه اش به يادگار بماند))
عمرو كه باور نمي كرد كسي به اين زودي و آساني حاضر شود به ميدان او بيايد و به مبارزه او حاضر شود با تعجب پرسيد: تو كيستي؟
فرمود: من علي بن ابيطالب هستم، عمرو گفت: اي برادرزاده خوب بود عموهايت كه از تو بزرگتر هستند به جنگ من مي آمدند؟ زيرا من خوش ندارم خون تو را بريزم! و در حديث ديگري است كه گفت: من با پدرت ابوطالب رفيق بوده ام!
علي(ع) فرمود:
«لكني والله احب ان اقتلك مادمت آبيا للحقي»
«ولي من تا وقتي كه تو از حق رو گردان باشي دوست دارم خونت را بريزم
در اينجا بود كه عمرو بن عبدود به غيرت آمد و خشمناك به علي(ع) حمله كرد، علي(ع) بدو فرمود: تو در جاهليت با خود عهد كرده بودي و به لات و عزي سوگند ياد كرده بودي كه هر كس سه چيز از تو بخواهد يكي از آن سه چيز و يا هر سه را اجابت كني؟
عمرو گفت: آري!
علي(ع) فرمود: پس يكي از سه پيشنهاد مرا بپذير؛ نخست آنكه به وحدانيت خداي يكتا و نبوت پيغمبر گواهي دهي و تسليم پروردگار جهانيان گردي. عمرو گفت: اي برادرزاده اين حرف را نزن و خواهش ديگري بكن!
علي(ع) فرمود: اما اگر آن را بپذيري براي تو بهتر است.
سپس ادامه داده فرمود: ديگر آنكه از راهي كه آمده اي باز گردي و از جنگ با مسلمانان صرفنظر كني.
عمرو گفت: اين هم ممكن نيست و زنان قريش براي هميشه به هم بازگو كنند و گويند عمرو از ترس جنگ گريخت.
علي(ع) فرمود: پيشنهاد سوم آن است كه از اسب پياده شوي و با من جنگ كني عمرو خنديد و گفت: ولي من گمان نمي كردم احدي از اعراب مرا به اين كار دعوت كند (و مرا به جنگ با خود بخواند) اين را گفت و از اسب پياده شد و اسب را پي كرده به علي حمله كرد و شد آنچه همه مي دانيد.
پس از آن ساير قهرمانان كفار يا گريختند و يا توسط امام علي(ع) كشته شدند.
هنگامي كه حضرت علي عليه السلام با پيروزي به حضور پيامبر صلي الله عليه و اله آمد، حضرت فرمود: «ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين/ ارزش ضربتي كه علي عليه السلام در جنگ خندق بر دشمن فرود آورد، از ارزش عبادت جن و انس برتر است».
و در عبارت ديگر آمده كه فرمود: «لو وزن اليوم بعمل جميع امه محمد، لرجح عملك علي عملهم...؛ اگر امروز ارزش عمل تو با ارزش عمل همه امت من سنجيده شود، ارزش عمل تو بر ارزش عمل همه امت، برتري مي يابد
سپس افزود: «با كشته شدن عمرو بن عبدود همه خانه هاي مشركان را ذلت و خواري گرفت، و به همه خانه هاي مسلمانان، عزت و شكوه، وارد گرديد
چرا پيامبر چنين تعابيري در مورد مبارزه حضرت علي(ع) با قهرمانان سران كفر دارد؟! صرفا به اين دليل كه او آنان را شكست داده است؟!
با كشته شدن سران كفر و مدد امداد الهي براي ايجاد طوفان و سرماي شديد، دشمن ديگر امكان حضور در صحنه نداشت و عقب نشيني كرد.
3- اتحاد دشمن در شرايط كنوني، تحريم هاي اقتصادي و سم پراكني منافقين و رسانه هاي بيگانه شرايط ما را به شرايط جنگ احزاب مانند مي كند كه عبرت گيري از آن اولين و عقلاني ترين راه حل است.
حال اين سؤال مطرح مي شود كه در اين شرايط، حفر خندق چگونه بايد باشد و چطور بايد در برابر عواقب حفر خندق، مانند تحريم اقتصادي ايستاد؟
قهرمانان دشمن اكنون چگونه رجزخواني مي كنند و قهرمانان ما چگونه بايد در برابر آنان بايستند؟
منافقين با چه ترفندي در دل اهل ايمان رسوخ كرده و آنان را دچار شك و ياس مي نمايند؟!
سفر رهبر انقلاب اسلامي به قم و سخنراني هاي ايشان كليد پاسخ به تمامي اين سؤالات است؛
آيا اين خندق جز توسط حوزه هاي علميه، اساتيد، علما و دانشگاهيان متعهد و دلسوز در برابر حمله ويرانگر دشمن به انديشه و زيربناي فكري و معرفتي جامعه اسلامي قابل ايجاد است؟
در جنگ نرم، كجا و به چه صورتي و چه كساني بايد اين خندق را ايجاد كنند؟!تحول براي ايجاد علوم انساني كارآ و متناسب با جهان بيني اسلامي، تلاش مضاعف براي تحول در حوزه هاي علميه، تبيين نسبت روحانيت و حكومت، بيان منشور حوزه هاي علميه، بيان راهكارهاي نفوذ دشمن و چگونگي ايجاد فتنه، در نظر گرفتن نحوه دشمني استكبار و افزايش بصيرت در جامعه و توصيه به دولت، حوزه هاي علميه و جامعه مدرسين، نخبگان، جوانان و... همه نشان دهنده ميزان اهميت اين بيانات و رصد چندين باره آن و تلاش براي تحقق آن است تا شكرانه نعمت را به جاي آورده باشيم:
.اي كساني كه ايمان آورده ايد، نعمت خدا را بر خود به ياد آريد، آن گاه كه لشكرهايي به سوي] شما]درآمدند، پس بر سر آنان تندبادي و لشكرهايي كه آن ها را نمي ديديد، فرستاديم و خدا به آن چه مي كنيد، همواره بيناست هنگامي كه از ]بالاي ]سر[ شما[ و از] زير ]پاي[ شما[ آمدند، و آن گاه كه چشم ها خيره شد و جان ها به گلوگاه ها رسيد و به خدا گمان هايي ]نابجا[ مي برديد.
احزاب/ آيات) 9 و 10(

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ 22 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :